حمید مصدق خرداد 1343
تو به من خندیدی و نمی دانستی
باغبان از پی من تند دوید سیب را در دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
و تو رفتی و هنوز سالهاست در گوش من ارام ارام خش خش گام تو تکرار کنان
میدهد ازارم
که چرا باغچه ی کوچک ما سیب نداشت؟
پاسخ زیبای فروغ فرخزاد
من به تو خندیدم چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ...
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
نظرات شما عزیزان:
نه دلم نمیاد تنهات بزارممممممممممم....
میام وب ولی دیگه خیلی کم آپ میشم....
راستی چ وقتایی چه ساعتایی آپ هستی بگو بیام....
نه دلم نمیاد تنهات بزارممممممممممم....
میام وب ولی دیگه خیلی کم آپ میشم....
راستی چ وقتایی چه ساعتایی آپ هستی بگو بیام....